loading...
سایت تفریحی - گرافیکی هزارویک چیز
محمدرضا امیری بازدید : 147 سه شنبه 19 آذر 1392 نظرات (0)

موهای حسنک دیگر مثل پشم های گوسفند نیست چون به موهایش گلت میزند دیروز که حسنک با کبرا چت

می کرد کبرا گفت تصمیم بزرگی گرفته کبرا تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پترس

چت میکرد پترس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت میکرد پترس دید که سد سوراخ شده اما

انگشتهای او درد میکرد چون زیاد چت کرده بود نمیدانست که سد تا چند لحظه ی دیگر میشکند پترس در حال

چت کردن غرق شد برای مراسم دفن او کبرا تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده

بود ریز علی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت ریز علی سردش بود و نمی خواست لباسش را در آورد ریز

علی چراغ قوه داشت اما حوصله ی دردسر نداشت قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد کبرا و مسافران

قطار مردند اما ریز علی بدون توجه به خانه رفت خانه مثل همیشه سوت و کور بود الان چند سالیست که کوکب

همسر ریز علی مهمان ناخانده ندارد او حتی مهمان خانده هم ندارد او حوصله ی مهمان ندارداو پول ندارد تا شکم

مهمان ها را سیر کند او در خانه تخم مرغ وپنیر دارد اما گوشت ندارد او کلاس بالایی دارد او فامیل های پول داری

دارد او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر داد اما او از چوپان دروغگو گله ای ندارد چون

دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد.و به همین علت است که این داستان زیبا را از کتاب های درسی ما حذف کردند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
تولد وبلاگــم : 30 / 05 / 1392
جهت حمایت از ما بنر مارا در وب خود قرار دهید
===================
از من به شما نصیحت: کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه بیشتر از همه تنهاست اون رو تنها نذارید چون هیچوقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره ...
================
در نظر سنجی شرکت کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چگونه با این وبلاگ اشنا شدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 158
  • کل نظرات : 199
  • افراد آنلاین : 53
  • تعداد اعضا : 123
  • آی پی امروز : 247
  • آی پی دیروز : 57
  • بازدید امروز : 379
  • باردید دیروز : 116
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 495
  • بازدید ماه : 495
  • بازدید سال : 34,712
  • بازدید کلی : 213,366